- اجتناب از تعریف ضرر یا تعیین حد ضرر.
- خارج نشدن از یک معامله زیانده، حتی وقتی خودتان اذعان دارید که دیگر احتمال سود در این معامله بسیار اندک است.
- اصرار کردن بر یک عقیدهی بخصوص در مورد جهت بازار. (از نقطه نظرروانشناختی، این اصرار معادل تلاش برای کنترل بازار و یا تعیین تکلیف براى بازاراست. به عبارتی: (من درست میگویم. بازار اشتباه مى کند))
- تمرکز بر قیمت و ارزش پولی معامله، به جای تمرکز بر پتانسیل بازار براى حرکت براساس رفتار و ساختار فعلی آن
- معامله برای انتقام و سعی در تنبیه بازار به خاطر آن چیزی که فکر میکنید از شماربوده است.
- نکرفتن موقعیت مخالف (در بازار آتى) و یا خارج نشدن از معامله وقتى به وضوح تغییر جهت بازار را حس میکنید.
- مراعات نکردن قواعد سیستم معاملاتى خودتان.
- پیش بینی حرکت قیمت و برنامهریزى براى استفاده از آن وسیس احساس فلج شدگی، درست در زمانی که باید وارد معامله شوید و لذا از دست دادن فرصت.
- اعتماد نداشتن و عمل نکردن بر اساس شمّ و درک شهودى
- داشتن روندی ثابت در معاملات موفق در یک دورہ زمانی و سپس باز پس دادن تمام سودهای اندوخته به بازار طی یکی دو معامله و تکرار مکرر این چرخه.